مجنون شبیه طفل تو شیدا نمیشود خواهم ببوسم از لبت امّا نمیشود بیهوده زیر منّت مرحم نمیروم این پا برای دختر تو، پا نمیشود کار از حنا و شانهکشیدن گذشته است زلفی که سوخته، گرهاش وانمیشود چوب از یزید خوردهای و قهر با منی از چه لبت به صحبت من وا نمیشود