عمر زینب سر شد انگاری محشر شد وقتی افتادی تو ضربهها بیشتر شد لبتشنه بیحالی بیکس و تنها وسط جنجالی زخمیِ زخمی تَهِ یه گودالی یارالی، یارالی آه، تنها بودی عصرِ عاشورا آه، لبتشنه کُشتنت ای آقا آه، ای بیسر، ای بیسر، ای بیسر ... روی جسمی رنجور با نیزه میزد زور یک لشکر داشت میزد از نزدیک و از دور این حرفا پُر دردن یه عدّه گرگِ وحشی دورهت کردن تُو اوج نامردی سر تو ریختن نامردن، نامردن آه، خواهرت موند و چشمِ گریون آه، وقتی آب دادن به اسباشون آه، ای بیسر، ای بیسر، ای بیسر ... تنهای تنهایی لبریزِ غمهایی پا شو از رُو خاکا زیرِ دست و پایی غارت کردن، بردن داداش حسین غریب گیرت آوردن اهل حرم شبیه گل پژمردهن پژمردهن، پژمردهن ای، علّت غصههای زینب ای، مُقَطَّعُ الاعضای زینب آه، ای بیسر، ای بیسر، ای بیسر ...