حرم را از حرم کردند بیرون

حرم را از حرم کردند بیرون

[ حمید دادوندی ]
حرم را از حرم کردند بیرون
همه آواره اندر دشت و هامون

******

شیعیان! دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی جان با کاروانِ نینوا دارد حسین

بس‌که مَحمل‌ها رود منزل به منزل با شتاب
کَس نمی‌داند عروسی یا عزا دارد حسین

*****
امشب ای طوئه مرا خانه بده
مرغ بی بال و پرم لانه بده

امشب ای طوئه بیا مردی کن
با دل فاطمه همدردی کن

******

همراه خود نیاور ای شاه زیور آلات
این‌ها به خانواده دادند قول سوغات

شب تا سحر نشستم زانو بغل گرفتم  
اى واى از این خیالات، اى واى از این خیالات

کوفه میا حسین جان، کوفه وفا ندارد 
می‌سوخت نامه‌ی من از سوزِ این عبارات
 
نامسلمینِ کوفه با مسلمت چه کردند 
خوب است تازه اینجا، وای از بلاد شامات

ای وای از زنی که در ازدحام باشد  
من رد شدم خلاصه از کوچه با مکافات
 
با عفتِ رباب و حُجب و حیای زینب 
دارند کوچه‌ها و بازارها منافات
 
با دستِ بسته وقتی افتادم از بلندی  
گفتم عزیزِ زهرا، قربان قدّ و بالات

*****

من لب بام چرا، تو تَه گودال چرا
دل من راضی از این شیوه‌ی قربانی نیست

من از این وَجهِ شباهت به خودم می‌بالم 
لایق سنگ زدن هر لب و دندانی نیست

*****

بلندمرتبه شاهی و پیکرت افتاد
همین که پیکرت افتاد، خواهرت افتاد

تو نیزه خوردی و یک مرتبه زمین خوردی
هزار مرتبه زینب برابرت افتاد

خبر رسید که انگشتر تو را بردند
میان راه النگوی دخترت بردند

تو را بخاطر دِرهم چه دَرهَمَت کردند
چنان که شرح تن تو به آخرت افتاد

*****

همه می‌ریم، همه می‌میریم
همین گریه و نوحه‌ها می‌مونه 

همه می‌ریم، همه می‌میریم
تو این دنیا فقط صدا می‌مونه

اَندَر مِنا ذبیح یکی بود و زنده رفت
ای صد ذبیح کشته شده در مِنای تو

نظرات