شب دل دادگی عاشق شیداست

شب دل دادگی عاشق شیداست

[ سید حجت بحرالعلومی ]
شبِ دل دادگی عاشقِ شیداست 
شبِ مجنون شدنه هر دلِ رسواست 

رو لبم نوای عاشقونه دارم جان جان 
شب میلاد دو تا عالی اعلاست 

آسمونِ دلم چراغونه، چراغونه 
غصه و غم سر به گریبونه، گریبونه

روشنه چشمای همه عالَم، همه عالَم
اومده اون که کس و کارِ منِ تنها انیسِ دلِ مجنون و پریشونه

چه کمالی چه لطافتی 
جه جمالی و چه صلابتی 

چه خصالی و چه اصالتی
جانم فدات به اشارتی

(بلغَ العلی بِکمالِه 
کشفَ الدُّجی بِجَمالِه

حَسنتْ جَمیعُ خِصالِه
صلّوا علیه و آله)۲

اومده آینه‌ی خدای سرمَد
همه اومدن برا عرض خوش آمد 

چه شکوهی پسرِ آمنه داره جان جان 
آسمون فرش قدم‌های محمّد 

عاشقی که خیلی گرفتاره، گرفتاره
بسته دخلیش رو به گهواره، به گهواره

دیگه چی کم داره تو این دنیا، تو این دنیا 
هر کسی که عشق تو و حیدر و زهرا و حسین و حسن رو توی دلش داره 

به لبم همیشه ثنای تو 
سر و جانِ من به فدای تو 

به فدای اهلِ کِسای تو 
بی دل شدم به هوای تو

بلغَ العلی بِکمالِه 
کشفَ الدُّجی بِجَمالِه

حَسنتْ جَمیعُ خِصالِه
صلّوا علیه و آله

نظرات