بود امیدم تا مرا یاری کنی

بود امیدم تا مرا یاری کنی

[ ابوالفضل بختیاری ]
بود امیدم تا مرا یاری کنی
سالها بهرم علمداری کنی
 
ای دریغا شد امیدم ناامید
بی‌برادر گشتم و پشتم خمید

بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا

تشنه‌ی آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا

یا اَبَاالزهرا یا رسولَ الله... 

****

شاهِ لَم یَزَل، جنگیدن تو بی‌بدل
آقا شگرد رزمِ تو، توی جمل شده مَثَل

رو سرِ جمل افتاده سایه‌ی اجل
دادی نشون به هر یلی مردونگیو تو عمل

چیه شیرین‌تر از همین
علی بیا خودت ببین
شتر فضه خورد زمین 

علی گرفته دم حسن
پسر ارشدم حسن
دست توئه علم حسن

آقام آقام آقام حسن... 
****
تکیه‌گاه من، هستی پشت و پناه من
مُعِزُّ النومنینی و یا حسن پادشاه من

دستی روی سرم داری
مثل بابات کَرَم داری
تو دلِ ما حرم داری
جانم حسن

تاجِ سرم، سرم فدات
الگومه گردش نگات
تصدقی به این نگاه
جانم حسن

آقام آقام آقام حسن... 
****
من که از داغِ حسین غرق ملال و مِحَنَم
من مسلمان شده‌ی دست امامِ حسنم

نفس بده که برایت نفس نفس بزنم
من گدایِ کَرَمِ گل‌پسرِ فاطمه‌ام
حسنی‌ام بنویسید به روی کفنم
****
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که همیشه ز حسین بن علی دَم بزنم

آفریدند مرا سینه برایت بزنم
هر کجا نام تو آمد به لبم شد وطنم

نظرات