سایه‌ت از سرم زیاده

سایه‌ت از سرم زیاده

[ مسعود پیرایش ]
سایه‌ت از سرم زیاده
دل رو می‌زنم به جاده
این عرض سلام من رو
کِی آقا جواب نداده

حال مضطرم عجیب نیست
من بیمارم و طبیب نیست
دنیا را بگردی هیچ‌ کس 
بعد از کربلا حبیب نیست

محبوبم حبیبم امام حسین
بیمارم طبیبم امام حسین
وقتی با تو من آشنا شدم
کی گفته غریبم امام حسین

پسر فاطمه دستمو بگیر...
****
ای سرمایه‌ی جوونی
عشق پاک آسمونی
من با تو بهارم اما
بی تو سردم و خزونی

سقف خیمه‌ت آسمونه
خونه‌ی امیدمونه
یاد اربعین به‌‌خیر که
هرچی دارم از همونه

یک سال انتظار آخرش حرم
کردم گریه بالا سرش حرم
گریه می‌کنن آسمونیا
وقتی می‌رسه مادرش حرم

پسر فاطمه دستمو بگیر...
****
ای ماه بلند زینب
ای نیزه‌پسند زینب
چشمات روی نیزه بازه
ای گیسو کمندِ زینب

تشنه بودی آب می‌خوردند
موتو به نسیم سپردند
دست روی سرم گذاشتند
پیراهنتو که بردند

روی دامنِ مادره سرت
قرآن خون رگ‌های حنجرت
مقتل گفت تو رو دوره کردن و
گفتم وای به احوال دخترت

پسر فاطمه دستمو بگیر...

نظرات