سالی که نکوست از بهارش پیداست

سالی که نکوست از بهارش پیداست

[ مجتبی رمضانی ]
سالی که نکوست از بهارش پیداست

****

ز خانه‌ها همه بوی طعام می‌آمد
ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم

****

استراحت کن عزیزم، برو عمه به سلامت
استراحت کن عزیزم، دیگه با خیال راحت

مثل دختر نداشتم واسه من بودی رقیه
استراحت کن عزیزم بعد این‌همه جسارت

بی خدافظی گرسنه جون دادی
با این‌همه کبودی
حقت این نبود خاکت کنند تو رو
تو محله‌ی یهودی

بمیرم برات درست جلو چشات
عروسکاتو بردن
دخترای شام تو این یکی دو روز
دل تو رو سوزوندن

آه چه سوت و کور شده حرم
آه رفت از دستم امونت برادرم

****

آخر سالی کجا باشی خوبه 
جای خوش آب و هوا باشی خوبه

برو به اونجا که تعلق داری
تحویل سال کربلا باشی خوبه

آبرودار با صفا حسینه
به یادمونه همه‌جا حسینه

هفت تا سلام بدی بجای هفت سین
مقلب القلوب ما حسینه

ضریح یارو ببوسی قشنگه 
دار و ندارو ببوسی قشنگه 

رفتی به خونه‌ی آقات سر زدی
پایین پا رو ببوسی قشنگه 

پیش بزرگا سربه‌زیری خوبه
همین که خونه‌ی امیری خوبه

حسین بغل کنه یه چیز دیگه‌ست
عیدیتو از حسین بگیری خوبه

****

این دل تنگم عقده‌ها دارد
به خدا میل کربلا دارد

نظرات