روضهی گودال، نفس گیره خدا میدونه از زبون تیر و شمشیره خدا میدونه جا داره عالم از این غصه اگه بمیره (خدا میدونه ۲) هم دست شدن نیزه ها با هم دورش کردن تن مجروحش رو پوشوندن جای پیرهن جلو زینب حنجرش رو بوسیدن عمدا کوفیا با قصد غربت میزدنش چندین ساعت کشتنش از روی فرصت ******* ظلم زمونه گذشت ازحد میون گودال جون ملائک به لب اومد میون گودال هرکی با هرچی تو دستش بود حسینو میزد (میون گودال ۲) شمشیرا بالای سرش میرقصیدن چکمه ها احوال پهلوشو میپرسیدن نیزه ها تو زخمای بازش میچرخیدن با خاک صحرا همدم شد برای درهم درهم شد ضربهی اخر محکم شد ------------------------------ انجمن ادبی تکیه نوکری