روز محشر کار ما با فاطمهست نقش پیشانی ما یا فاطمهست از كرامت بر جَبینِ ما همه ثبت كن هذا مُحِبُّ الفاطمه مهر تو روز قیامت هست ماست ریشه های چادرت در دست ماست ***** بیقراری و من نیز بیقرارترینم که من غریبترین مرد در تمام زمینم کشیده است از این سو مدینه تیغ به رویم نشسته است از آن سو فراق تو به کمینم به چادرت متوسل شدم که باز بمانی منی که کهف امانم منی که حِصن حَصینم مرا شکستن پهلو، مرا شکستن بازو چنان شکست که مِن بعد با شکست عجینم ***** من علیم که خدا قبلهنما ساخت مرا جز خدا و نبی و فاطمه نشناخت مرا من که یکباره در از قلعهی خیبر کَندم داغ زهرا بهخدا از نفس انداخت مرا