رحمت واسعه بغل وا کن

رحمت واسعه بغل وا کن

[ حمید دادوندی ]
رحمت واسعه بغل وا کن
تا غریبه به آشنا برسد

ما ز دست فراغ خسته شدیم
یک نفرم به داد ما برسد

دست مارا بگیر، تا بلکه
پای ماهم به کربلا برسد

*********

تو از سوز دل و از غربت حیدر خبر داری
تو از تنهایی اولاد پیغمبر خبر داری

تو همچون نور در صُلب حسین ابن علی بودی
تو از سوز دل صدیقه اطهر خبر داری

اگرچه کرد پنهان راز خود را از علی، زهرا
تو تنها از مدال سینه مادر خبر داری

عموی کوچک تو قاتل خود را ندید اما
تو خود از آنچه پیش آمد پشت در خبر داری

تو‌میدانی علی با چاه‌کوفه شب‌ چه‌ها می‌گفت
تو از ناگفته غم‌های دل حیدر خبر داری

تو اشک خجلت عباس را در علقمه دیدی
تواز‌ آن‌کشته بی‌چشم‌ و‌ دست‌ و‌ سر خبر داری

تو دیدی عمه ات زینب کنار قتلگه آمد
تو از بوسیدن آن نازنین حنجر خبر داری

تو با جد غریب خود به دشت کربلا بودی
تو از قلب وی و داغ علی اکبر خبر داری

تو روی شانه‌ی خورشید دیدی ماه کوچک را
تو از پیکان و ذبح حنجر اصغر خبر داری

نظرات