دلم آشوبو، نگاهم خسته

دلم آشوبو، نگاهم خسته

[ علی جباری ]
دلم آشوبو، نگاهم خسته 
چه سازم آخر، دو دستم بسته 

چه می شد منصرف می شد ز کوفه 
و یا زینب نمی‌آمد به کوفه 

سرم گریه، تنم گریه، وجودم گریه 
{میا کوفه، میا کوفه، میا به کوفه} 

*** 
ز خون چسبیده، زبان خشکم 

تو را میخواند، لبان خشکم 
به خونِ دیده کردم من اشاره 

سلامی دادم از دارالعماره 
نخوردم آب، سلام ارباب، مرا هم دریاب 

{میا کوفه، میا کوفه، میا به کوفه} 
*** 

اگر چه زخمی، اگر گریانم 
اگر چه خونی، شده دندانم 

همه اینها فدای کاروانت 
فدای خنده‌های کودکانت 

شدم مضطر، چه بی یاور، تنم شد بی سر 
{میا کوفه، میا کوفه، میا به کوفه}

نظرات