دل ناتوان لیلا ز غم بی تو می‌گدازد

دل ناتوان لیلا ز غم بی تو می‌گدازد

[ محمد امینی ]
دل ناتوان لیلا، ز غم تو می‌گدازد
چه کند اگر نسوزد؟ چه کند اگر نسازد؟

تو اگرچه سربلندی، نظری به زیر پا کن
که نظر به زیردستان، به بزرگ می‌بَرازد

چشم گدایان به حشر خیره به دستِ توست
ای که علی‌وردی از، جمله شهیدان توست

بر سر هر مأذنه بانگ اذان شماست
زینب کبری هنوز دل نگران شماست 

(علی‌ِاکبر حسین مددی)

تو سوار یکّه‌تازی، به پیادگان مدارا
که پیاده را نشاید، ز پی سواره تازد

من اگر ز غم بمیرم، ز سرت نظر نگیرم
که به چون تو نازنینی، دل عالمی ببازد

مثل گلِ لاله در کرب و بلا ریخته‌ای
خوش قد و بالا چرا رو عبا ریخته‌ای

زخم گلوی تو با نیزه چرا وا شده؟
عمه برای تو در معرکه پیدا شد

(علیِ اکبر مددی)

چه شوَد اگر نوازش کنی از نیازمندان؟
چو نیِ تو بندبندم، ز غم تو می‌نوازد 

بدن تو ارباً اربا، کفن تو خاک صحرا
دیدمت که پیرمردی به تن شما عصا زد

لطف بنی‌هاشم و پیکر بی جان تو
زیر هجوم لگد شکسته دندان تو

عصای دست حسین دستِ پدر را بگیر 
تن تو روی عبا تن حسین در حصیر 

(علی‌ِ اکبر مددی)

نظرات