شرابِ عشق نوشید آن که در جامش علی باشد

شرابِ عشق نوشید آن که در جامش علی باشد

[ سید محمدرضا نوشه‌ور ]
شرابِ عشق نوشید آن که در جامش علی باشد
مسلمان می‌شود هر کس که اسلامش علی باشد
خدا می‌خواست پیغمبر که پیغامش علی باشد
ظهورش شد علی آغاز و انجامش علی باشد

خدا آورد در شعبان، علیِ آخرینش را
خدا را شُکر می‌بینیم امیرالمومنینش را

دلی دیگر نمی‌مانَد که گیسویی کمند آمد
بهشت افتاد بر پایش که بالایی بلند آمد
دهانِ ما که وا مانده زبانِ ما که بند آمد
دلیری دلپسند آمد، امیرِ بی‌گزند آمد

حسینش را ندیدیم و خدا آورد عینش را
خدا آورد با نرگس، حسین‌ ابن‌ حسینش را

خدا آورده آری مرتضای مرتضی‌ها را
همه ابن‌ُ الکریم ابن‌ُ الجواد ابن‌ُ الرضاها را
پس از سوءُالقضا رو کرده او حُسن‌ُالقضاها را
که پُر کرده‌ است بوی حُسنِ‌ یوسف‌ها فضاها را

عَلم بر دوش می‌آید، به عالم گام می‌کوبد
کنار مرقدِ زینب، عَلم در شام می‌کوبد

اگر این‌ بال بگذارد هوای سوختن دارم
قمارِ عشق یعنی که خیالِ باختن دارد
مرا عهدی‌ست با جانان، که تا جان در بدن دارم
هوادارانِ کویَش را چو جانِ خویشتن دارم

دعای عهد می‌خوانم ببینم جانِ زهرا را
ببینم تیغِ جوهردارِ خون‌خواهانِ زهرا را

دوباره می‌دهد رزمش به میدان اعتبارش را
همان وقتی که می‌گیرد به دستش ذوالفقارش را
علی حَظ می‌کند وقتی ببیند تار و مارش را
نیابد کافرش سر را، نبیند الفرارش را

چه میدانی! که این سویش عَلم دستِ علمدار است
چه رزمی می‌شود وقتی علی‌اکبر جلودار است

نباید فرق باشد در ظهور و غیبتش ما را
صدامان می‌کند حتما برای رجعتش ما را
هوایی می‌کند روزی هوای صحبتش ما را
خطیبِ کعبه می‌خواند برای بیعتش ما را

زمانش می‌رسد نورش به این مرداب می‌ریزد
زمانش می‌رسد زهرا به پشتش آب می‌ریزد

دلِ مجنون به جز با دیدنِ لیلا نمی‌سازد
به جز تو هیچ‌ کس با ما رعیت‌ها نمی‌سازد
مزار مادرت را غیر تو آقا نمی‌سازد
و جز آب و هوای کربلا با ما نمی‌سازد

شود آیا که با تو یک زیارت، یک شبِ جمعه
بخوانی از اسارت، از جسارت، یک شبِ جمعه

نظرات