جام درخشید و پر از نور شد قسمت من باده انگور شد سایهات افتاد به روی سرم فکر بهشت از سر من دور شد دارد اگر که پدرم آبرو زیر علم بود که مشهور شد حیدری از نسل کلابیهای چشم حسودان علی کور شد (ای علوی تیره و زهرا تبار هانسی گروهون بله مولاسیوار شیعه لریم حضرت عباسیوار) سخت است یل باشی ولی با دست بسته لعنت بر آن کس که غرورت را شکسته دیدند روی تو حرم حساس هستند با یک امان نامه غرورت را شکستند ای اهل حرم میر و علمدار نیامد (سقای حسین سید و سالار نیامد)۲ بیا برگرد خیمه ای کس و کارم منو تنها نگذار ای علم دارم تا عمود خیمهی عباس را کشید فرمود رباب خانهی عمرت خراب شد بعد تو دل چارش رو گم کرد رقیه گوشوارشو گم کرد مادری گهوارشو گم کرد بر روی نِی محاسن سقا سفید شد وقتی رباب وارد بزم شراب شد