بی‌حال و خون‌آلود تُو بستر افتادم

بی‌حال و خون‌آلود تُو بستر افتادم

[ حسین عینی فرد ]
بی‌حال و خون‌آلود تُو بستر افتادم
زخمِ سر وا مونده چون با سر افتادم

با سر خوردم زمین و دلم پُر از تلاطمه
حالا می‌فهمم چقدَر درد کشیده فاطمه

داره زمین‌خوردنِ ما خیلی با هم فاصله
من یلِ خیبرم و اون یه زن حامله

واویلا...

*****

کشته‌ی ناموس و بابای ایتامم
از حالا گریونِ روضه‌های شامم
...
امون ز شام، ختم کلام
...
یه روز میاد تُو شهر شام، دخترای ابوتراب
بدونِ روبند و نقاب می‌رن به مجلس شراب

ناموسمو نامردا چه وحشیونه می‌زنن
یه دختر سه‌ساله رو با تازیونه می‌زنن
...
سه‌ساله دختر که کتک نداره
اون که قباله‌ی فدک نداره

نظرات