بر نهالی که شکسته ثمری نیست نگرد

بر نهالی که شکسته ثمری نیست نگرد

[ سیدرضا نریمانی ]
بر نهالی که شکسته ثمری نیست نگرد
بین بارم عملی که بخری نیست نگرد
 
سر به زیر آمده‌ام تا که بدانی از من 
بنده‌ی عاصی و شرمنده‌تری نیست نگرد

تو پِی اشکی و من چشمه‌ی خشکیده شدم 
در بساطم خبر از چشم تری نیست نگرد

اهل‌بیت خدایان کرم طبع مرا
جز سرودن زِ کریمان هنری نیست نگرد

ای که بی‌حُبِّ علی دور حرم می‌گردی 
تحفه بی‌حُبِّ علی را اثری نیست نگرد

اگر امروز پی ضامنِ فردا هستیم 
جز به دربار خراسان خبری نیست نگرد

دوست دارم بشوم زائر مشهد یا ربّ 
در دلم حاجت و میل دیگری نیست نگرد 

کار هر بار رسیده‌ است به کوچه دیدیم 
آخرِ روضه به‌جز خون‌جگری نیست نگرد
 
ای اباسعد از این کوچه خیالت راحت 
خوب شد بین گذر رهگذری نیست نگرد

دور این خانه اگرچه پُر خاک است ولی
هیزم شعله‌ور و میخِ دری نیست نگرد
****
آنقدَر چکمه به پهلوش زدن نامردا 
تیر و نیزه به بازوش زدن نامردا
با عصا بر لب و اَبروش زدن نامردا 
پنجه در طرّه‌‌ی گیسوش زدن نامردا

خواهرش رو به مدینه شد و فریاد کشید 
مادرش از نفس افتاد زِ بس داد کشید

هرچه که دور و برش بود به غارت بردند 
شال سبزی کمرش بود به غارت بردند
حتی عمّامه سرش بود به غارت بردند 
آن طرف‌تر سپرش بود به غارت بردند

نظرات