
باید برای غربت تو بیامان گریست با نالههای حضرت صاحبزمان گریست *** حالا که اومدی موهامو ببین خرابهنشین شدم، جامو ببین کاش میشد به دختر یزید بگم حالا دیگه بیا بابامو ببین اومدی آرومِ جونم، مگه نه؟ قراره پیشت بمونم، مگه نه؟ یه ذره فقط زبونم میگیره هنوزم شیرینزبونم، مگه نه؟ راستی چشمامو دیدی کبود شده؟ صورتم رو شنیدی کبود شده؟ هر جاتو که بوسیدم نیزه زدن هر جامو که بوسیدی کبود شده هر جا میرم یکی دنبال منه خواهرت دلواپسِ حال منه چرا شمرو روی سینهات جا دادی؟ بغلت آخه فقط مالِ منه *** هیچکس انقدر پلید نشد خیزران خسته شد، یزید نشد