
بابا حیدر برا رفتن شد آماده شده خونی تو مسجد مهر و سجاده بابا حیدر داره از پیشمون میره تو دستای یتیما کاسه شیره بابا حیدر 4 *** بابا حیدر چقدر دیدی تو نامردی که درد دل با چاه کوفه میکردی بابا حیدر داری میری دیگه از حال عزاداری برای فاطمه سی سال بابا حیدر 4 *** بابا حیدر امون از آه و افسوست جلو چشمات جسارت شد به ناموست توی چشمات یه قاب عکس نیلی بود توی گوشت صدای ضرب سیلی بود بابا حیدر امون از آتیش و مسمار لگد میخورد یکی بین در و دیوار [شکست دست تو و قنفذ از نفس افتاد قنفذ از کینه از آن لحظه که آمد می زد تازه می کرد نفس را و مجدد می زد جای هر کس که در آن روز نمی زد، می زد وای از دست مغیره چقدر بد می زد] بابا حیدر دلم خونه دلم خونه قرار ما شب شام غریبونه میاد قاتل توی مقتل خون به پا میشه حسین ما ذبیحاً بالقَفا میشه ***