بابا با من بیا میترسن شامیا از ناموس خدا رقیه من کابوسِّ شبم یا اباالفضل رو لبم گردانِ زینبم رقیه اگه من نفرین کنم همهی اعضاتو میریزم رو سرشون همهی شاماتو مادرم نفرین نکرد ستونا لرزیدن بذارین نفرین کنم همشون جون میدن حرف از خدا زد، تیغ بکاء زد دختر تو سیلی تو گوش یزیدیا زد تا کوچهها زد، به اون سه تا زد سیلی رو به افتخار عموش مجتبی زد رقیه رقیه... **** بابا با کوششم با اشک رو چِشم من شمشیر میکشم تو خرابه با اشک هر شبی میجنگم زینبی من الگوم اشک بی بی ربابه نفسای دخترت نفس مولا شد پای زهرا مادرت به خرابه وا شد داره میگه فاطمه باریکلا خانوم زده مُهر یاعلی مددو رو بازوم اللهُ اکبر ای قوم کافر بشنوید فضائل پدربزرگم حیدر دائم رو منبر گفته پیمبر این لقب مال علیه صدیق اکبر