
اینجا که عطرآگین به بوی مُشک و عود است این خانه گویا خانهی یاس کبود است روزی دو مرغ عشق اینجا لانه کردند لیلی و مجنون را به خود دیوانه کردند هم جانِ هم بودند و هم جانانهی هم هم شمعِ هم بودند و هم پروانهی هم امید او بود این چراغ خانهی او گل بود زهرا و علی پروانهی او امّا زمان سبزی گلشن سرآمد این گلشن سرسبز در خاکستر آمد گلچین در اینجا شعلهها افروخت افروخت در شعلهی آتش گل و پروانه میسوخت پروانه را با بالهای بسته بردند از ترس اینجا غنچهها صد بار مُردند گل نیمهجان و غنچه بیجان، هر دو بر خاک اینجا دل پروانه شد صد بار صد چاک