ای کاش که موت را نمیبوسیدم پیشِ همه روت را نمیبوسیدم تقصير من است پشت و رويَت كردند ای كاش گلوت را نمیبوسيدم نگاه از نوکر خود بَر نداری ز گریه نوحهای بهتر نداری زیارتنامهی بالای سَر را کجا باید بخوانم؟، سَر نداری! یا ابنَ الشّبیب یاد کن از پیکر حسین ضجّه بزن برای تَنِ بیسرِ حسین عالَم اگر بمیرد از این غصّه کم بُوَد کف میزدند دور و بَرِ خواهر حسین یا ابنَ الشّبیب! جدّ مرا بیهوا زدند یا ابنَ الشّبیب! جدّ مرا با عصا زدند یا ابنَ الشّبیب! زخم دلم را نمک زدند یا ابنَ الشّبیب! عمّهی ما را کتک زدند ***** (پروانه شدم تا که بسوزم امّا هر سوختنی سوختنِ شمع نشد ما جمع شدیم دورِ هم گریه کنیم بَر آن بدنی که عاقبت جمع نشد)