ای ماه محشر ساقی لشگر

ای ماه محشر ساقی لشگر

[ سجاد محمدی ]
ای ماه محشر، ساقی لشکر
مرد نام‌آور، مولا اباالفضل
دلدار و دلبر، عبّاسِ حیدر
اللهُ اکبر، مولا اباالفضل

وقتی نقاب می‌زنی، پا به رکاب می‌زنی
حسین می‌گه: جانم اباالفضل

وقتی که آب و می‌بری، دل ارباب و می‌بری
حسین می‌گه: جانم اباالفضل

صف‌شکن می‌جنگد، و تن به تن می‌جنگد
همه دیدن که قمر، مثل حسن می‌جنگد

یقیناً حیدر، و عِیناً حیدر 
ز پاها تا سر، دقیقاً حیدر 
امیر و سرور، علی پا تا سر
ز خشمت ترسیده مالک‌اشتر

مولا اباالفضل، مولا اباالفضل ... 
* * * *
راه افتاده عبّاس، راه افتاده
چشما سمت جولانگاه افتاده
نَعش نحس دشمن روی خاکا
زیر سُمِّ اسب شاه افتاده

مددی ابوفاضل، به تو می‌گه فاطمه: وَلَدی ابوفاضل
مددی ابوفاضل، نمیاد شبیه تو اَحَدی ابوفاضل
مددی ابوفاضل، کسی نیست مقابلت عددی ابوفاضل
مددی ابوفاضل، پا نمی‌شه هر کسی رو زدی ابوفاضل

شَهزاده اباالفضل
با وفاترین یلِ آزاده اباالفضل
تو یه صفین رو اداره کردی، علی گفت:
نمیاد رو دستت فرمانده اباالفضل 

یا ابوفاضل، یا ابوفاضل ...

نظرات