ای ماه محشر، ساقی لشگر مرد نامآور، مولا اباالفضل دلدار و دلبر، عبّاسِ حیدر اللهُ اکبر، مولا اباالفضل وقتی نقاب میزنی، پا به رکاب میزنی حسین میگه: جانم اباالفضل وقتی که آب و میبری، دل ارباب و میبری حسین میگه: جانم اباالفضل صفشکن میجنگد، و تن به تن میجنگد همه دیدن که قمر، مثل حسن میجنگد یقیناً حیدر، و عیناً حیدر ز پاها تا سر، دقیقاً حیدر امیر و سرور، علی پا تا سر ز خشمت ترسیده مالکاشتر مولا اباالفضل ...