الهی، الهی، میاد صدای مادر الهی، الهی، نشسته شمر رُو پیکر الهی، الهی، سر و بُرید با خنجر (حسین جان، حسین جان حسین، حسین، حسین جان) ٢ الهی، الهی، بالاسرش رسیدم الهی، الهی، ناله ز دل کشیدم الهی، الهی، تا که گلوشو دیدم الهی، الهی، چقدر شلوغه گودال الهی، الهی، افتاده بِینِ جنجال الهی، الهی، شد زیرِ پا لگدمال الهی، الهی، زینب نداره طاقت الهی، الهی، باید برم اسارت الهی، الهی، میشه بهم جسارت یا زینب، یا زینب یا زینب و یا زینب ... الهی، الهی، چقدر شلوغه گودال الهی، الهی، افتاده بِینِ جنجال الهی الهی، شد زیرِ پا لگدمال (حسین جان، حسین جان حسین، حسین، حسین جان) ٢ * * * * مادری در طوافِ قربانگاه (هی بُنَیَّ بُنَیَّ میگوید)٣ شمر اگه بره، سنان نمیگذره تُو قتلگاه تو زمان نمیگذره حتّی ازت دَمِ اذان نمیگذره تُو قتلگاه تو زمان نمیگذره غروب شد، آفتاب نشست شمر ولی از سرت پا نشد اذون شد، نمازش رو بست شمر ولی از تنت پا نشد یک زن تنهام چطور، شمر و ازت جدا کنم؟ پا شو اذون مغربه، من به کی اقتدا کنم؟ سیّد مظلوم حسین جانم ...