إسمَع إفهَم یافلانبنفلان دیگه اونروزا که میدونی گذشت هرچی کردی حالا پیش روته و دیگه فرصت پشیمونی گذشت إسمَع إفهَم؛ به خودت بیا دیگه موقع حسابکتابت رسیده معلومه که خیلی واهمه داری دستوپات سرده و رنگت پریده إسمَع إفهَم؛ آرومآروم قراره لحدت رو دیگه واست بچینن کاشکی دور و بریات تا خاک شدی زود نرن، یهکم کنارت بشینن ولی هرکس، پی کار خودشه هرکسی میبینی درگیره دیگه خیلی لطفکنه یهساعت میمونه بهترین رفیقتم میره دیگه إسمَع إفهَم؛ دیدی آخرش چی بود؟ ته دستوپا زدنهامون چیه؟ اینهمه که جمعکردی، دود شد اونچیزی که مونده واست اون چیه؟ افَهِمتَ یافلانبنفلان؟ فهمیدی که عمرتو باخته بودی؟ فهمیدی خراب میشه روی سرت هرچی با دست خودت ساخته بودی؟ افَهِمتَ یافلانبنفلان؟ حالا نوبت نکیر و منکره قراره یهجوری وحشت بکنی اسم مادرپدرت، یادت بره چی داری بگی واسه مَن رَبُّک؟ روت میشه جواب بدی خدات کیه؟ میتونی جواب بدی از آسمون اون کتابی که اومد برات چیه؟ افَهِمتَ یافلانبنفلان؟ قبلتو چطور میخوای جواب بدی؟ میگی قبلم مال دنیا بوده و سهم من از اعتقاد، مردّدی؟ افَهِمتَ یافلانبنفلان؟ مَن اَمامُک رو میخوای چیکار کنی اگه گفتن که کیه امام تو روت میشه اسمشونو جار بزنی؟ ولی اینجا رو بهت نوید میدم کرم امامو دست کم نگیر به خدا میاد سراغ تو حسین که امیرماس حسین؛ نعم الأمیر افَهِمتَ یافلانبنفلان؟ لحظهای که دیدی جسم بی سرو واسه اون دو تا ملک، روضه بخون روضهی سر حسین و خنجر و بگو نیزه تووی حلقومش زدن بگو که آخرشم کفن نشد یهجوری اسب رو جسمش رد شد دیگه این بدن براش بدن نشد