از تو دور موندم؛ ای دل غافل سوختم از سوز آتیش این دل رفته از دستم اینعمر بیحاصل از ته قلبم، نالهزدم باز یاابوفاضل الدّخیل ای ماه اُمّبنین نوکر تو بازم خورده زمین تقلّامو ببین ردّ آب یعنی مشک دریده ردّ خون یعنی دست بریده ردّ تیر یعنی چشم پر از خون داغ تو یعنی قدّ خمیده و رنگ پریده تو حسینم بودی؛ من، حسنت میمیرم با دستوپا زدنت پر از تیره تنت