اذون که میگن دلو بیدار کن، افطار کن

اذون که میگن دلو بیدار کن، افطار کن

[ محسن عرب‌ خالقی ]
اذون که میگن دلو بیدار کن، افطار کن
با یا حسن عشقتو اظهار کن، افطار کن
بگو می‌خوام ببینم آقامو مولامو 
گفتن اگه نمیشه اصرار کن، افطار کن 

اولین فرزند ابوتراب 
علت لبخند ابوتراب 
با عشق تو روی گناه ما 
چشم‌هاشو می‌بنده ابوتراب

حسن حسن بگو دلت دل میشه
برا شبای قدر قابل میشه
شیرینی نام حسن رو نچشی
نیمه‌ی ماه روزت حاصل میشه

(حسن جانم جانم)

ای اولین قدیم‌الاحسانم ای جانم
نوکرت از دیار سلمانم ای جانم
کعبه‌ی سبز دل عشاقی ای ساقی
کتاب مدح توئه قرآنم، ای جانم

اولین سید دنیا حسن
روشنی چشم زهرا حسن
آقاتر از تو تو دنیا نداریم
آقایی آقایی آقا حسن

حسن حسن بگو خدا می‌بخشه
به عشق نام مجتبی می‌بخشه
کریم خانواده‌ی پیغمبر
هرچی که داره به گدا می‌بخشه

وقتی‌که میاد پسر شیران انشالله
پای رکابش میریم از ایران انشالله
شبه جزیره‌ی عربستان دیگه میشه
شبه جزیره‌ی کریمستان انشالله

قوم سعودی قوم ثموده
نطفه‌ی نامشروع یهوده
فقط یه واو اضافه داره
ابن سعد همون ابن سعوده

حسن حسن ذکر پیاپی میشه
میشه ولی نمی‌دونم کِی میشه
شبیه ناقه‌ی حمیرا روزی
ناقه‌ی وهابیت هم پی میشه

(حسن مولا مولا)

تصور کن تو جنگی که غوغاست
یک ضربه پایان بخش اون بلواست
جمل ثابت کرد حل مشکل‌ها
فقط تو دست بچه‌ی زهراست

سیاهی بود از نور دُر می‌لرزید
نمی‌دونید اصلاً چطور می‌لرزید
شنید وقتی که مجتبی تو راهه
تن پیرزن رو شتر می‌لرزید

بت شکن اومد، صف شکن اومد
همه در رفتن تا حسن اومد
صدای جیغ پیرزن اومد
از تو قبر اون دوتا تو مدینه بو سوختن اومد

نظرات