آمدی جانم به قربانت مُحرّم

آمدی جانم به قربانت مُحرّم

[ علی اکبر حائری ]
آمدی جانم به قربانت مُحرّم
آمدی دستم به دامانت مُحرّم

گره خورده جان من به بیرق و عَلمت
چراغ قلبم شده، کتیبه‌های غمت
برکت داده زندگی‌ام را چاییِ تازه دَمَت

ای ماهِ اباعبدالله
از چشمه‌ی گریه شده دستم کوتاه
من دور شدم، آمده‌ام برگردم
لا حَولَ و لا قُوَّةَ اِلّا بِاللّه 

(اباعبدالله یا اباعبدالله)...
****
از خودم من را جدا کن ای مُحرّم
راهیِ کرب‌وبلا کن ای مُحرّم

نسیم عطر حرم، گرفته جان و تنم
نیاید آن لحظه‌ای که از تو دل بکَنم
تا جان دارم زیر بیرقِ حسینِ بی‌کفنم

ای ماهِ اباعبدالله
راهم بِده در راهِ اباعبدالله 
من پای حسینِ ابنِ علی می‌مانم
لا حَولَ و لا قُوَّةَ اِلّا بِاللّه 

(اباعبدالله یا اباعبدالله)...

نظرات