قسم به کتری جوشیده در حسینیه که با کسی که نخواهد تو را، نمیجوشم کفن که دست مرا بست؛ دست تو باز است و دست باز تو یعنی بیا در آغوشم چرا به یاد لب تشنهات نمیمیرم مرا ببخش عزیزم که آب مینوشم مصیبت پدر و مادرم ز یادم رفت مصیبت پسر تو نشد فراموشم عزیز فاطمه! خیلی برای من سخت است تو پارهپیرهن و من لباس میپوشم آنقدر در اتاق خودم روضه خواندهام گاهی، حسین میشنوم از وسایلم محکم اگر برای تو بر سینه میزنم مشغول گردگیری آیینهی دلم هرچه برای توست؛ برایم مقدّس است من عاشق علامت و طبل و شمایلم چشمت گرفت چشم مرا در مقام اشک ناقابلم اگرچه نشستی مقابلم من با دلم چقدر برای تو سوختم دلخوش به این امید، بیایی به محفلم گفتم به عشق امّبنین بعد مردنم هر هفته شنبه، روضه بگیرن منزلم قبلهنمای قبر من، اصن بهسمت توست یومیه پنجمرتبه سوی تو مایلم ای کاش ماجرای گلویت، دروغ بود دنبال یکنشانه، میان مقاتلم از بس برای تشنگیات، گریه کردهام از روضهی گرسنگیات، حیف غافلم
😭😭😭😭😭
❤️😭❤️😭❤️😭❤️😭❤️😭❤️😭❤️😭❤️😭😭😭❤️❤️❤️❤️❤️😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭