دیگه خواستهای ندارم از خدا من فقط یه آرزو دارم همین تو بقیع یه سَقّاخونه بسازیم (سَرِ قبرِ حضرتِ اُمُّالبَنین) ۲ گفتی تا اون روزی که قبرِ زهرا پیدا شه قبرِ من باید مثلِ فاطمه خاکی باشه (آه، مَدَدی اُمُّالبَنین، آه، مَدَدی اُمُّالبَنین آه، مَدَدی اُمُّالبَنین) ۲ (هرچی گفتن پسرات کشته شدن باز میپرسه از حسینم چه خبر) ۲ یه اشاره برا گریه کافیه (کی دیده اُمُّالبَنینِ بیپسر) ۲ میریزه اَشکِ ماتم میخونه با شور و شِین آخرش شد عباسم بلاگردونِ حسین (آه، مَدَدی اُمُّالبَنین، آه، مَدَدی اُمُّالبَنین آه، مَدَدی اُمُّالبَنین) ۲ (کاش دروغ باشه که میگن پسرم با سَر از رو مَرکَب افتادی زمین) ۲ تا دیدن دیگه کلاهخود نداری (به سَرت زدن عَمودِ آهنین) ۲ تورو به نَخلی بستن که سراومد صبرِ تو چیشد اون قَدِّ رَعنا چه کوچیکه قبرِ تو (آه، مَدَدی اُمُّالبَنین، آه، مَدَدی اُمُّالبَنین آه، مَدَدی اُمُّالبَنین) ۲