ای ساقیِ لشگرم، عباسِ آب آورم تنهاییَم را ببین، پاشو بریم تا حرم (وای، ای ساقیِ کربلا)4 *** از داغ تو بیقرارم، شبیه ابرِ بهارم یاری نمانده کنارم، میر و سپاهم اباالفضل برخیز و از جا دلاور، تا خیمه آبی بیاور بی تو شوم بیبرادر، پشت و پناهم اباالفضل ای شیرِ ام البنین، تنهاییَم را ببین سروِ رشیدم چرا، افتادهای بر زمین ای ساقیِ لشکرم، عباسِ آب آورم تنهاییَم را ببین، پاشو بریم تا حرم (وای، ای ساقیِ کربلا)4 *** تویی همه حاصل من، داغت شده قاتل من آتش گرفته دل من، از خندهی دشمنانم چه آمده بر سر تو، شکسته فرق سر تو وای از دلِ خواهر تو، از نالهی کودکانم ای روح در پیکرم، امیدِ اهلِ حرم ترسم بمیرد أخا، از تشنگی خواهرم ای ساقیِ لشکرم، عباسِ آب آورم تنهاییَم را ببین، پاشو بریم تا حرم (وای، ای ساقیِ کربلا)4 *** غریبمو بی معینم، به خاکِ غربت نشینم چگونه ای مه جبینم، تو را به خیمه رسانم تنت شده تیر و باران، امان از این نیزه داران ز پیکرم بردهای جان، نمانده تاب و توانم خیمه به غارت رود، زینب اسارت رود بعد از من و تو أخا، به او جسارت شود (وای، ای ساقیِ کربلا)4 ***