حاج مهدی سماواتی

ﺁﺳﻤﺎﻥ ﮐﻮﺛﺮ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﮐﻮﺛﺮ ﺑﺨﻮﺍﻥ

1371
14
آسمان کوثر به دنیا آمده، کوثر بخوان
با سرود وحی مدح، دخت پیغمبر بخوان

مدح آن ممدوحه محبوبه‌ی داور بخوان
با زبان خویشتن نه، با دَم حیدر بخوان

با زبان حیدر از، صدیقه اَطهر بخوان
هر چه زیبا خوانده‌ای، امروز زیباتر بخوان

ماه عصمت، اختر برج هدی را مدح کن
روح احمد لیلة‌القدرِ خدا را مدح کن

جان عالم یک جهان جان را گرفته در بغل
دست دل بگشوده، قرآن را گرفته در بغل

مَطلَعُ الانوارِ ایمان را گرفته در بغل
گوهر دریایِ، غفران را گرفته در بغل

هستی دادارِ، منّان را گرفته در بغل
هر چه گویی، بهتر از آن را گرفته در بغل

یا محمّد یا محمّد، عصمت کبراست این
بوسه زن بر آفتاب طَلعَتش، زهراست این

این ز پا تا سر تجلایِ، جمال داور است
این نه یک دختر تمامِ، هستی پیغمبر است

این به احمد کوثر است و دختر است و مادر است
بلکه مام یازده عیسیِ عیسی پرور است

چارده معصوم را، شخصیت او محور است
جز محمد، از تمام انبیا بالاتر است

ذات حق با آیه‌ی قرآن ثناها گویَدش
اولین شخصیت عالم، فداها گویَدش

مخزن اسرارِ حق گوهر ندارد مثل او
ذات رب‌العالمین، مظهر ندارد مثل او

مُصحَف ختم رُسُل، کوثر ندارد مثل او
نخل سر سبز نبوت، بَر ندارد مثل او

شخص ختم الانبیا، دختر ندارد مثل او
شیر حق دست خدا، یاور ندارد مثل او

هر چه گفتم هر چه گویم در ثنای او کم است
مدح ناموس خدا فوق بیان عالم است

آفرینش باغ توحید و بهارش فاطمه‌است
دین و قرآن تا قیامت اعتبارش فاطمه‌است

مصطفی فخر نبوت افتخارش فاطمه‌است
مرتضی دست خدا و دستیارش فاطمه‌است

دستیارش نه! همه دار و ندارش فاطمه‌است
ای خوشا آن کس که روز حشر یارش فاطمه‌است

در ثنای او همان اقرار عجز ما بس‌ است
گفتن اوصاف این دختر نه کار هر کس است

فاطمه یعنی تمام هستی هست آفرین
فاطمه یعنی بهشت رحمة للعالمین

فاطمه یعنی حجاب و عصمت و تقوا و دین
فاطمه یعنی چراغ آسمان‌ها در زمین

فاطمه یعنی یداللّهی دِگر در آستین
فاطمه یعنی علی، یعنی همان حبل‌المتین

فاطمه یعنی جمال بی مثال کبریا
فاطمه یعنی کتاب الله کلّ انبیا

فاطمه در فلک هستی ناخدایی می‌کند
فاطمه در روز محشر کبریایی می‌کند

فاطمه از شیر حق مشکل گشایی می‌کند
فاطمه در چشم حیدر خودنمایی می‌کند

فاطمه در بندگی کار خدایی می‌کند
فاطمه بر شیعیان لطف نهایی می‌کند

فاطمه یعنی چراغ محفل افلاکیان
فاطمه یعنی ز رأفت همنشین با خاکیان

کیست زهرا یک بهارستان به گلزار وجود
کیست زهرا کعبه جان قبله‌ی اهل سجود

کیست زهرا راز دار عالم غیب و شهود
کیست زهرا برترین محبوبه‌ حی ودود

کیست زهرا باب رحمت دست احسان بحر جود
کیست زهرا خیمه سبز ولایت را عمود

کیست زهرا آفتابی کبریایی طلعت است
کیست زهرا چارده معصوم در یک صورت است

ای بهشت قرب پیغمبر جمالت فاطمه
ای تمام انبیا مات جلالت فاطمه

ای امیرالمومنین محو کمالت فاطمه
ای ملائک بنده صف نعالت فاطمه

ای تمان وحی در موج خیالت فاطمه
ای همه مرهون فیض بی‌زوالت فاطمه

طاهره، انسیه، حورایی نمی‌دانم که ای
فاطمه، صدیقه، زهرایی نمی‌دانم که ای

عقل و هوش و دانش و افکار خود را باختیم
با کمیت و هم تا آن سوی هستی تاختیم

یا به مضمئن یا به ایراد سخن پرداختیم
دست‌ها بر رشته‌های چادرت انداختیم

شعرها خوانده، غزل، قطعه، قصائد ساختیم
عاقبت دیوانه گشتیم و تو را نشناختیم

حور، انسان، یا ملک، یا فوق اینان چیستی؟
کیستی تو کیستی تو کیستی تو کیستی؟

من نمی‌گویم غلام دختر پیغمبرم
من نمی‌گویم که بنشانی کنار قنبرم

من نمی‌گویم بلالت پا بگذارد بر سرم
من نمی‌گویم ثنایت گشته بر لب گوهرم

من نمی‌گویم بسوزان تا کنی خاکسترم
لیک می‌گویم قبولم کن گدای این درم

دوست دارم تا ز لطف و مرحمت شادم کنی
دوزخی هستم تو خود از دوزخ آزادم کنی

رو سیاهم، زشت کردارم، گنه کارم، بدم
تو بکوی خویش راهم داده‌ای تا آمدم

گر چه مردودم به جان زینبت منماردم
نامه‌ای پر از گناه است و تهی باشد یدم

عالمی را سیر کردم آخر این در را زدم
گر روم جایی دگر از پشت این در مرتدم

میثمم یعنی گدای خانه‌ی خشت و گلت
غرق دریای گُنَه چشمم به سوی ساحلت

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش