یه عالمه گریه به روضه بدهکارم
118558
491
- ذاکر: کربلایی نریمان پناهی
- سبک: شور
- موضوع: عصر عاشورا - قتلگاه
- سال: 1400
یه عالمه گریه به روضه بدهکارم
تا خوب نشه زخمات دست بر نمیدارم
بذار حالا حالا نوکر شما باشم
لحظهی مرگ تو خاک کربلا باشم
بده که پیش تو، موی سرم سپید نشه
بده که نوکرت، بمیره و شهید نشه
من، اصلاً اومدم برات شهید بشم
تا تو قلب مادرت، عزیز بشم
سردم نکنی، طردم نکنی
عزیزم حسین،(عزیزم) ۳ حسین
*****
توگودی مقتل، حسین دست و پا میزد
سنان و دیدم که، نیزه بی هوا میزد
روی سرش ریختن، تنش رو لگد کردن
تو اون هیاهو شمر، ضربه از قفا میزد
نفس نفس زد و، ولی یکم حیا نکرد
صدای مادرم، میومد اعتنا نکرد
زد، با یه دشنه پشت هم رو حنجرش
بیحیا نشسته بود، رو پیکرش
موهاشو کشید، رگهاشو برید
عزیزم حسین،(عزیزم) ۳ حسین
*****
سر و جدا کردن، آخ چقد اذیت شد
یکی صدا میزد، نوبت غنیمت شد
به سمت گودالش، لشگری هجوم آورد
هزار دفعه مُردم، پیکرش که غارت شد
خودم رو میزدم، میخندیدن به حال من
میدیدم از رو تل، ده تا سواره اومدن
رفت، زیر سم مرکبا، حسین من
شده پاره پاره پیرهن
شد مُثله تنش، درهم شدنش
عزیزم حسین،(عزیزم) ۳ حسین
*****
سیاهی لشگر، ماجرا شروع کردن
سیر نشدن سمتِ، خیمه و حرم رفتن
میدویدن رو خار، دخترای معصومه
گوشوارههارو از، گوش دخترا کندن
یه عدّه بیحیا، سوارِ مرکب اومدن
زنای خیمه رو، با تازیونه میزدن
وای، یکی چادرم رو بیهوا کشید
نفسم تو اون، برو بیا برید
رفت سایه سرم، تنها شد حرم
عزیزم حسین، (عزیزم) ۳ حسین
*****
تا خوب نشه زخمات دست بر نمیدارم
بذار حالا حالا نوکر شما باشم
لحظهی مرگ تو خاک کربلا باشم
بده که پیش تو، موی سرم سپید نشه
بده که نوکرت، بمیره و شهید نشه
من، اصلاً اومدم برات شهید بشم
تا تو قلب مادرت، عزیز بشم
سردم نکنی، طردم نکنی
عزیزم حسین،(عزیزم) ۳ حسین
*****
توگودی مقتل، حسین دست و پا میزد
سنان و دیدم که، نیزه بی هوا میزد
روی سرش ریختن، تنش رو لگد کردن
تو اون هیاهو شمر، ضربه از قفا میزد
نفس نفس زد و، ولی یکم حیا نکرد
صدای مادرم، میومد اعتنا نکرد
زد، با یه دشنه پشت هم رو حنجرش
بیحیا نشسته بود، رو پیکرش
موهاشو کشید، رگهاشو برید
عزیزم حسین،(عزیزم) ۳ حسین
*****
سر و جدا کردن، آخ چقد اذیت شد
یکی صدا میزد، نوبت غنیمت شد
به سمت گودالش، لشگری هجوم آورد
هزار دفعه مُردم، پیکرش که غارت شد
خودم رو میزدم، میخندیدن به حال من
میدیدم از رو تل، ده تا سواره اومدن
رفت، زیر سم مرکبا، حسین من
شده پاره پاره پیرهن
شد مُثله تنش، درهم شدنش
عزیزم حسین،(عزیزم) ۳ حسین
*****
سیاهی لشگر، ماجرا شروع کردن
سیر نشدن سمتِ، خیمه و حرم رفتن
میدویدن رو خار، دخترای معصومه
گوشوارههارو از، گوش دخترا کندن
یه عدّه بیحیا، سوارِ مرکب اومدن
زنای خیمه رو، با تازیونه میزدن
وای، یکی چادرم رو بیهوا کشید
نفسم تو اون، برو بیا برید
رفت سایه سرم، تنها شد حرم
عزیزم حسین، (عزیزم) ۳ حسین
*****
نظرات
نظری وجود ندارد !