گر بیفتد رَه مجنون به شبستانِ نجف میزند هویکشان سر به بیابان نجف عزّت آن است شبی خاک کف پای علی کربلا رفته در این حال به قربان نجف علی، علی، علی... ابر و باد و مَه و خورشید و فَلک در کارند بارکالله بگیرم زِ سلطانِ نجف دست ما شُکر خدا پیش کسی نیست دراز رزقمان میرسد از گوشهی ایوان نجف سعدیا مَرد نکونام نَمیرد هرگز شرطش آن است که باشد زِ غلامان نجف