چه غم گر گنهکار و نامه سیاهم

چه غم گر گنهکار و نامه سیاهم

[ حاج مهدی سماواتی ]
در دیده‌ی ما ضیا بده مهدی جان
در سینه‌ی ما صفا بده مهدی جان

دور سر مادرت بگردان چیزی
آن را صدقه به ما بده مهدی جان

****

چه غم گر گنهکار و نامه سیاهم
علی ابن موسی الرضا داد راهم

امام رئوفی که عالم فدایش
کَرم کرد و داد از عنایت پناهم

ز فعلم نپرسید که اهل خطایی
به رویم نیاورد من روسیاهم

سراپا شدم غرق دریای رحمت
نگویید دیگر که غرق گناهم

همه روی گردانده بودند از من
رضا کرد با چشم رحمت، نگاهم

کنم ناز دیگر به طوبی و صدره
که در بوستان ولایت گیاهم

بجز دامن آل عصمت نگیرم
به‌غیر از رضای رضا را نخواهم

چو‌ می‌خواست راهم دهد از کرامت
عطا کرد سوز دل و اشک و آهم

اگر خار بودم اگر پست بودم
رضا داد قدرم رضا داد جاهم 

اگر کوه عصیان بوَد روی دوشم
اگر گشته کاهیده تن مثل کاهم

شدم خاک پای امام رئوفی
که بر شهریاران کند پادشاهم

گدایم گدایم گدایم گدایم
گدای علی ابن موسی الرضایم

****

برای چیست زیر حنجرت را عمه می‌بوسد
مگر آماده کردی بهر خنجر، حنجر خود را

****

تو ای داده از خون به دین آبرو 
ز جا خیز و با دشمن دین بگو

که بر دخترم هرچه خواهی بزن
ولی تازیانه به زینب مزن

نظرات