اَلا که گردش چشمت دلیل تکوین است اذان مأذنه با ذکر نامت آذین است ندیدن رخ ماهت، غم محبین است تمام دلخوشی زندگی من این است که وقت مرگ میآیی و مرگ شیرین است تمامِ داروندار منی، قرار منی سرشتهاند دلم را ازل، ابالحسنی دلم ز هجر نجف سوخته چه سوختنی مگر نگفتی علی جان! فَمَن یَمُت یَرَنی؟ بیا که وقت وفایت به عهد، دیرین است محبت پدر و شرم طفل بازیگوش برای طفل خطاکار، باز کن آغوش لهیبِ شعله شود با محبتت خاموش به رغم کوهِ گناهی که میکِشم بر دوش سبک شدم چو پَر کاه، سینه سنگین است دلم به ساحت ربانیات توسل کرد کویر سینهام از بذر رحمتت گل کرد به سائلت، پسر ارشدت تفضل کرد شهادتین مرا فاطمه تقبّل کرد بیا همه کس و کارم، زمان تلقین است قسم به شوکت آقایی و مقام علی چنان نشسته به جان و دلم مرام علی که ایستاده بمیرم به احترام علی سلام وادیِ من، وادیُالسّلامِ علی کجاست مسکن امنِ کسی که مسکین است؟ علیست جانِ من و مطلبم رسیده به جان رخش شراب من و مشربم رسیده به جان تمامِ گردش روز و شبم رسیده به جان رسیده جان به لبم یا لبم رسیده به جان؟ مرا دو بوسه به روی ضریح تسکین است کجاست کعبهی ما؟ رو به قبلهی حرمش کجاست راه خدا؟ رو به قبلهی حرمش دلت شکست، بیا رو به قبلهی حرمش کفن کنید مرا رو به قبلهی حرمش نجف چه جای قشنگی برای تدفین است علیست آن که نبی خوانده؛ حُبُّهُ ایمان علیست شأن نزول سراسر قرآن علیست آنکه به جانم همیشه شد جانان فراق و وصل مرا میکُشند یک میزان سرم به دامن حیدر، به روی بالین است به شوق دیدن رخسار قرص ماهِ نجف رسیدهام به ته خط، به شاهراه نجف خوشا دلم که فقط بوده در پناه نجف سرم مقابل ایوان طلای شاه نجف سرم مقابل زهرا همیشه پایین است علی که نام بلندش ز عالیِ اعلاست علی که وجه خداوند در رخش پیداست علی که محرم اسرار خالقِ یکتاست علی که اَبروی او قابِ قوس اَو اَدناست اگر مرا نرساند به عرش، غمگین است ازل که نام علی را به عرش، کَنده خدا به قلب تکتک ما حُب او فکنده خدا هر آنکه هست پسندش، شود پسند خدا بخواه روزی از این پادشاه، بندهی خدا گدای خانهی او هرکه هست تضمین است به سوی شاه کرم رو زدن نباشد زشت هزار شکر گِلم را ابوتراب سرشت فدای او که مرا بندهی حسین نوشت ممات، عین حیات است و نار، عین بهشت کسی که دل به علی بست، خوش بین است علی علی علی علی... *** زِ خانهها همه بوی طعام میآمد ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم *** فهمیدهام در این شهر معنای سیریام را از ضرب دست خوردم دندان شیریام را نامحرمی که دیشب با خود سر تو را داشت وقتی به گوش من زد، انگشتر تو را داشت *** حکایتی شده مویم شکستگیهای اَبرویم
عالیه