کسی که راه به باغ تو چون نسیم گرفته صراط را ز همین راه مستقیم گرفته تو از عشیره عشقی تو از قبیله قبله که عطر مرقد تو جنت النعیم گرفته گدای کوی تو امروزه نیستم و تو دانی سرم به خاک دَرَت انس از قدیم گرفته همیشه سفره دلم باز کرده ام به حضورت که فیض باز شدن غنچه از نسیم گرفته همیشه عبد حقیر است در برابر معبود به جز تو کی سمت عَبد با عظیم گرفته؟ مَلَک غبار ز قبرتا نَرُفته نَرَفته که هر کبوتر تو ذکر یاکریم گرفته نرفته کسی که زائر تو شد حسین را شده زائر که رنگ و بو حرم تو از آن حریم گرفته فدای جود کسی که هر آنچه را بخشید فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید کریم کار ندارد به اسم و رسم کسی غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخشید ملامتاش نکنید آنکه را مدینه نرفت مدینه زائر خود را به کربلا بخشید این دل تنگم عقده ها دارد گوییا میل کربلا دارد یا حسین ما را کربلایی کن بعد از آن مار را نینوایی کن جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر سر خیمه نشانید ببینید ببینید گلم رفته بچه ها دست بابام زخمی شده گمونم شیش ماهه قربونی شده به زیر دست و پا گاهی نگاهم سوی حیدر بود گَهی در آن کشاکش فکر جان بچه ها کردم من از سویی علی را می کشیدم دشمن از سویی چنان غنفز مرا می زد که دامانش رها کردم شرمنده ام حمایت من بی نتیجه ماند دستم شکست چقدر سخته که بیفتی چقدر سخته که بیفتی رو پهلوت پا بزارن که باغ پر از کبودی روی بالت بکارن خلاصم کن نمیشنوند صدامو دم افطار یه آبی نیست که تَر کنم لبامو غل و زنجیر چه سنگینه شکسته ساق پامو حال من بده منو ببر مونس منه چشای تر مرحمی بزار روی این جگر مردم از درد پا و کمر وای امون ای دل، امون ای دل، امون ای دل غروب ها تو این سیاهچال دل آدم می گیره نماز مغرب که میشه پاهام ماتم می گیره در و دیوار زندون با گریه ام دم میگیره پریشونم روی شونم جای رد زنجیرا مونده دم آخر همش میگم رضای من پس کجا مونده یه چند وقته که رو پهلوم جای رد چند تا پا مونده بی هوا زدن با پا زدن هی منو دور از چشا زدن بیشتر از روزها شبا زدن پا شدم از جا اما زدن وای امون ای دل، امون ای دل، امون ای دل تو این زندون نیمه شبها روی خاک ها می شینم چشمامو تا که میبندم همش روضه میبینم میبینم که روسی نیزه یه سر قرآن میخونه میبینم که یه دختر رو زدن با تازیونه بیمرم که سه سالشه ولی قامت کمونه شیر خواره رو نی جلو رباب غنچه رو دیدن شده گلاب عمه رو زدن واسه ثواب