چه شهد و عسلی، چه شِکر در شِکری

چه شهد و عسلی، چه شِکر در شِکری

[ حنیف طاهری ]
چه شهد و عسلی، چه شِکر در شِکری
چه دُرّ و گوهری، چه قمر در قمری
چه فرخنده شبی چه مبارک سحری

می‌خنده خدا، از شادیِ شاهِ لافَتی
که اومده ماهِ کربلا
فرشته‌ها می‌گن یک‌صدا:
به این قد و بالا، مرحبا

شیر سرخِ عربستان و وزیر شَهِ خوبان
پسرِ مظهر یزدانه، جانِ جانِ جانِ جانانه

صاحب بیرق و سِیف و عَلم و ماه بنی‌هاشم 
علمدارِ حسین‌جانه، جانِ جانِ جانِ جانانه

اباالفضل ای جانم اباالفضل...

ابوفاضلی و پدرِ مَشک و عَلم
تو دریا‌دلی و وارث تیغ دودَم
مسیحا نفَس و ساقیِ اهل حرم

تو نام‌آوری، زمانِ جولانت حیدری
تو بچه‌شیرِ خیبری، عَلم رو تا بالا می‌بَری
میفته به مِن مِن لشکری

زور بازوی علی و ناصرِ دین نبی، و کاشف‌الکروب دنیایی
خیلی خیلی خیلی آقایی
قمرِ اُمِّ بنین و سحرِ اُمِّ بنین و پسر سوم زهرایی
خیلی خیلی خیلی آقایی

اباالفضل ای جانم اباالفضل...

پناه حرم و تکیه‌گاه همه‌ای
خدای ادب و قبله‌ی علقمه‌ای
تو هم مثل حسین، رحمت واسعه‌ای

یا معتمدی، تو هم شهیدی هم شاهدی
تو هم زَعیمی هم زاهدی
می‌گم تا مرگم رخصت بدی
بِنَفسی اَنتَ یا سیّدی

ای علمدارِ رشید حرم عشق و
مهِ محترم عشق و نگار من، یارِ یارِ یارِ یارِ من
ای صفا‌بخش مزارم به شب اول قبرم
تو می‌آیی به کنار من، یارِ یارِ یارِ یارِ من

اباالفضل ای جانم اباالفضل...

نظرات