چقدر خیر دیدهایم از محبّت حسین به روی شانههای ماست دست رحمت حسین زبانزد تمام عالَم است مهربانیاش دل مرا که بُرده است؟ این عطوفت حسین! روایت است اینکه هر سحر فرشته میبَرد سلام صبحگاهیِ مرا به خدمت حسین شفیع روز محشر است آجر حسینیه به این بهانه که در آن شدهست صحبت حسین چه بهتر است با وضو میان روضه گریه کرد عبادت است گریههای بر مصیبت حسین رفیق! روضهخانه سنگر ولایت علیست هزینه داده است شیعه پای هیئت حسین رضایت حسین باطناً رضایت خداست رضایت خداست باطناً رضایت حسین به یک نظر دل خراب را درست میکند خدا کند شویم شامل عنایت حسین نترس! ظرفیت برای حُرّشدن هنوز هست رسولِ تُرک حُرّ شدهست با هدایت حسین گناهکار دوتا قطرهاشک بین روضه ریخت خدا هم از گناه او گذشت بابت حسین حسین بانیِ قبولِ توبههای آدم است همین هزار و چندساله نیست قِدْمت حسین به گَرد و خاک معجر سهساله دخترش قسم برای دردهای ما دواست تربت حسین به حشر هم قدم که مینهد هنوز بیسر است قیامتیست لحظهی ورود حضرت حسین ***** تشنه بود و به خاکها خونش از رُخ و گونه و جبین میریخت یک نفر خنده کرد به تشنگیاش پیش او آب بر زمین میریخت نیمهجان بود و پشتِ مرکب بود بوسهای سنگ بر جبینش زد نوبت تیرِ حرمله شدهبود آمد از پشت زین زمینش زد فاصله کم شده کمانداری تیرها را دقیقتر میزد یک نفر بر آن تنِ زخمی نیزهاش را عمیقتر میزد نالهای میرسد به هرکس که... به تنش تیغ میکِشد، نزنید! مادرش چنگ میزند به رُخش دخترش جیغ میکشد، نزنید! نوبت یک حرامزاده شد و نوکِ سرنیزهاش به سینه نشست وزن خود را به نیزهاش انداخت آنقدَر تکیه داد، نیزه شکست داسهایی بلند را میدید بین دستِ جماعتی خوشحال از سرِ شیب پیکری را وای میکشیدند تا تَهِ گودال تبر و داس و دشنه و شمشیر با تنی خُرد جور در میآیند تا بدوزند بر زمین از راه نیزههایی قطور میآیند شمر دستش پُر است و با پایش بدنش را به پشت میچرخانْد نیزهای را حرامزاده زد و نیزه را بین مشت میچرخانْد آن وسط چندتا حرامزاده بدنی ریزریز میکردند با لباسی که از تنش کَندند تیغشان را تمیز میکردند ***** بس کن رباب حرمله بیدار میشود سهمت دوباره خندهی اغیار میشود