پیچیده صدای قدمهای حیدر دوباره توی کوچههایی که غمگین و تاره علی قصد موندن تو کوفه نداره ای کوفه چه زخم زبونها زدی مرتضی رو به سخره گرفتی چقدر اون صدا رو نخواهی شنید طنین دعا رو دیگه میشه راحت علی از زمونه تو دنیای نامرد نمیخواد بمونه یکی هست هنوزم که چشم انتظاره که پهلوش شکسته نگاش زخم و تاره تو رو جان زهرا بمون ای علی جان...