علی پورکاوه

پای نان حلال بابایش بنده شد

6309
20
پای نان حلالِ بابایش
بنده شد عاقبت به عشق علی

***

ای مردم، حرام‌زاده‌ی شهر
بانوی خانه‌ی علی را کُشت
حق حیدر به زیر پا افتاد
نار پروانه‌ی علی را کُشت

روز روشن دختر شمس‌الضحا را می‌زدند
لیلة‌القدر خدا را آشکارا می‌زدند

خانه‌ی زهرا سیه‌پوشِ رسول‌الله بود
خانه را سوزانده و صاحب عزا را می‌زدند

در زدن آداب دارد، آن هم این در پس چرا
با لگد، پا بر درِ بیت الولا را می‌زدند

زن زدن حتی زمان جاهلیت عار بود
این مسلمان‌ها چرا خَیرالنسا را می‌زدند

در میان قبر پیغمبر می‌لرزید تنش
بس که بی‌رحمانه دُخت مصطفی را می‌زدند

آن غلاف هرجا فرود آمد همان‌ جا را شکست
کاش می‌دیدند اصلاً که کجا را می‌زدند

دسته‌جمعی یک غریبی را زدن نامردی است
عده‌ای نامرد ناموس خدا را می‌زدند

با سرِ نیزه تا دَم مغرب پدر می‌زدند
تا تهِ نیزه بعد مغرب دختران را می‌زدند

***

موشو گرفت
حرمله به زور النگوشو گرفت
قُوّت چشای کم‌سوشو گرفت

***

شبیه پدربزرگش با طناب دستاشو بستن

***

یکی نبود بگه این گل که پَرپره
این زن که می‌زنی ناموسه حیدره

***

خیلی بد می‌زد
من رو از رو مرکبش با لگد می‌زد
بی‌حیا بددهن حرف بد می‌زد

***

حالا که می‌آیی ستاره کم بیاور
با دخترانت گوشواره کم بیاور

حیرانم اما هیچ‌کس حیران من نیست
باور کن اینجایی که من دیدم جای زن نیست

در شهر چو افتاده با اهل و عیالی

***

حسین آقام همه می‌رن تو می‌مونی برام

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش