حاج حسن خلج

پای قرار عاشقی‌ات سر گذاشتی

3151
37
پای قرار عاشقی‌ات سرگذاشتی
از هرچه بهتر است تو بهتر گذاشتی

می‌خواستی که دل ببری از خدای خود
این کار را به عهده‌ی اکبر گذاشتی

مِفتاح مشکلات بزرگ قبیله را
در دست‌های کوچک اصغر گذاشتی

یک عده را کنیزِ سَرای دو خواهرت
یک عده را غلامِ برادر گذاشتی

دیدی که در فراق حرم گریه می‌کنم
در سینه‌ام به سمت حرم در گذاشتی

برای مرگِ پدر رفتنش جواز شده
کنون که کشتن پیغمبران مجاز شده

چقدر چشم به راه پدر نشسته علی
که زخم‌های تنش مثل دیده باز شده

با زانو آمد و به بَرِ کشته‌اش نشست
او را به بَرکشید و ز دل آه بَرکشید

ای پسر من پدرِ پیرِ تواَم
پدر پیرو زمین‌گیر تواَم

جوانان بنی‌هاشم بیایید
علی را بر درِ خیمه رسانید

خدا داند که من طاقت ندارم
علی را بر در خیمه رسانم

علی جانم علی جانم علی جان

بگویید؛ مادرش لیلا بیاید
تماشای قدِ اکبر نماید

علی جانم علی جانم علی جان

در حادثه‌ی آن دشتِ عطش‌آلود
بر پیکر شهزاده تا شاه نظر بنمود

خم شد و ز سر دوشش برداشت عبا فرمود:
ای وای كه تابوتت عمری سَرِ دوشم بود

نمی‌دانم چه رخ می‌داد اگر زینب نمی‌آمد
ولی اینقدر می‌دانم پدر هم با پسر می‌رفت

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش