آه عباس، عباس، عباس، عباس پاشو برادرم زینب بیقراره رحمی کن اباالفضل داداش غریبت هیچکی رو نداره ای تکیهگاه من پاشو ای علمدار قحطه آبه خیمه اینجوری نخواب و مشک آبو بردار تو رفتی و قرارم رفت برادر که نه، دار و ندارم رفت تو رفتی و سپاهم رفت همه دیدن که پشت و پناهم رفت اباالفضلم، اباالفضلم ***** با نیزهها چه جور اعضاتو دریدن ای بالا بلندم من واست بمیرم دستاتو بریدن بعد تو کار من میدونم تمومه بغض تو گلومه پیش دشمنامون حرف از آبرومه ندارم من دیگه طاقت بلند شو تا خیمهها نشه غارت به زنهای حرم اصلا نمیذارن کوفیا یکم حرمت ***** چقدر کم شدهای، حجم تنت را بردن دارن یه لشکری میخندن به حالم اینایی که دیدم هیچ رحمی ندارن به اهل و عیالم پاشو نشه شروع غصههای زینب چند ساعت دیگه یک ساعت بعد بی حیا روی سینه نشست یک ساعت بعد همه دندوناتو شکست چِشِش سیاهی رفت، راهو اشتباهی رفت بین قتلگاهی رفت، گیر افتاد به خاک و خون افتاد، دست ساربون افتاد زار و نیمه جون افتاد جنگ بالا گرفت، نیزه جا گرفت روی تن حسین من توی کربلا آخر بوریا شد کفن حسین من تو مردای مست میشد دست به دست پیراهن حسین من به قتل صبر کشتن، ماهو پشت ابر کشتن بد کشتن به نرخ زر کشتن، مثل چند نفر کشتن با سر سپر کشتن، بد کشتن وقت رفتنه دیدم پیرهنت رفتی بی امون حتی یک نشون نموند برای خواهری پیروهنی رو که فاطمه بافته پهلوتو پهلوشو نیزه شکافت مادر واسهی تو روضه گفته مقتل خوندم و چند روزه مریضم سر پیرهنت هی بهم میریزم بردن تا تحقیرت کنن عزیزم مقتل نوشته موهاتو کشیدن مقتل نوشته دستاتو بریدن زینبو دیدن انگاری ندیدن پناه بر خدا ابن مرجانه چقدر خوشحاله پناه بر خدا این ادامهی غم گوداله پناه بر خدا به تو از یک قدمی تیر زدن پناه بر خدا به لبت با نوک شمشیر زدن عذاب کردنت، منع آب کردنت شبیه گندم ری آسیاب کردنت
عالی