پُر از جنجاله شیبِ قتلگاه گرفت دور جسمت رو یک سپاه تنت مونده رو خاکها بیپناه حسین جانم، حسین جانم نشسته قاتل روی پیکرت شده نیزهبارون دور و برت برای غارت ریختن رو سرت حسین جانم، حسین جانم نفسنفس زدی ولی حیا نکرد تو دست و پا زدی و اعتنا نکرد خنجرو از روی گلوت جدا نکرد آه زدن، تورو قربة الیالله زدن آه زدن، دوره کردن تورو بیگناه زدن غریبِ من، یا شیب الخضیبِ من غریب من، یا خدّ التریبِ من تو رفتی و معنا شد غربتم شکسته شد بدجوری حُرمتم گرفت هُرم شعله رو صورتم حسین جانم، حسین جانم... اسارت شد بعد تو سهم ما میبردن ما رو بین کوچهها جسارت کردن خیلی کوفیها حسین جانم، حسین جانم... یه روز خوش بدون تو ندیدم و چقدر اذیت و بلا کشیدم و رو ناقه هِی زخم زبون شنیدم و آه حسین، بستن عدهای به ما راه، حسین