(هر که غمت را خرید، عِشرت عالم فروخت) ۲ باخبران غمت، بیخبر از عالمند (یوسف مصرِ بقا، در همه عالم تویی) ۲ در طلبت مرد و زن، آمده با دِرهَمَند آنقدَر بر کشتیِ عشقش بشینم تا سحر یا به ساحل میرسم یا غرق دریا میشوم