نگم چی دیدم که مو سفیدم چقدر تو کوچهها همراه مادر دویدم چهرهی زردم دستهای سردم روی خاک دنبال گوشوارش بودم پیدا نکردم غرور واسم نذاشتن جلو من رو چادرش هی پا میذاشتن اومدم کمک کنم بهش نذاشتن دیگه پا نشد یه جوری مادرمو زدن که مثل قبلاها نشد (میدونست پا به ماهه)۲ میدونستن مادرت بیگناهه یه جوری زدنش تنش کلا سیاهه ضرب پا زدن مادرم مشغول صحبت بود که اینا بیهوا زدن قلبم آزرده کشتنش اما میگفتن توی شهر که خودش مرده قلبم آزرده هی میگفتن زهرا انگاری خودش با سر زمین خورده یارالی ننم... حلالم کن حیدر نیومد میزدنت کاری به دستم بر نیومد همسایهها دیدن صداشون در نیومد