نمردم آخر سرتو رو نیزه دیدم

نمردم آخر سرتو رو نیزه دیدم

[ محمدحسین حدادیان ]
نمردم آخر سرتو رو نیزه دیدم
پی تو روی خاک دویدم
چیا از حرمله شنیدم

رگاتو دیدم یه عدّه نابلد بریدن
چرا سرت رو بد بریدن
سنان که نیزه زد....

یکی تنت رو  با نیزه از زمین بلند کرد
جلو چشام بگو بخند کرد
به حلقومت یه نیزه....

نظرات