نجفِ ذوق شعری شاعرها نجف مأمن همه زائرها چقدر درّ نجف طالب داره که زده روی دستِ جواهرها نور علیٰ نور ضریح نجف منو مست میکنه بوی انگور ضریح نجف غمو میشوره ضریح نجف خوبه واسه رفع دلشوره ضریح نجف جوانمرد علی، مرد شبگرد علی همه شاهدن چیکار کرد تو صفین علی وسط معرکه ملک الموت میگفت دیگه من از نفس افتادم برگرد علی علی ناخدا و عالم عرشِ نجفش والله شبیه عرشِ یعنی میشه یه روز نجف ساکن شم آخر کارمم مثل قنبرشِ ذره به ذرهش قدسیِ حریم نجف روزیمون میرسه از خوان شهنشاه کریم نجف خود جنّات نعیم نجف کاش بشم یه روزی تا ابد مقیم نجف علمدار علی، شیر کرّار علی شده خشمت کابوس شب کفّار علی اینو از من نخواه، میده تاریخ گواه تو نه تکراری میشی و نه تکرار علی