نالهی یا فاطمه در حرم افتاد وای وای وای، عَلم افتاد تا تو بودی خیمهها آرام بود دشمنم در کربلا ناکام بود تا تو بودی من پناهی داشتم با وجود تو سپاهی داشتم تا تو بودی خیمهها پاینده بود اصغرِ شِشماههی من زنده بود تا تو بودی خیمهها غارت نشد گوشوارِ بچهها غارت نشد تا تو بودی دستِ زینب باز بود بودنت بهرِ حرم اعجاز بود تا تو بودی چهرهها نیلی نبود دستها آمادهی سیلی نبود پهنهی پیشانیات دَر هم شکست خیمهات مثل حسین از پا نشست ای که تو دستِ خدایی داشتی هستیات را بر زمین بُگذاشتی