امین قدیم

می خواستم روی تنت چادر بیندازم

433
22
می‌خواستم روی تنت چادر بیندازم
دشواری‌ام این است که در راهِ بازارم

از دور معلوم است بر هم ریخته شِکلم
هرچند جالب نیست وضعِ دیدارم

این آخرِ عمری ببین پایم کجا وا شد
وقتی سرِ پیری میانِ مُشتی اغیارم

افتادم از روی شُتر، امّا حواسم بود
اوّل رقیّه را ز روی خاک بردارم
*****
دلخوریم از روزگار، آتیش زدن رؤیای ما رو
همسر از همسر خجالت می‌کِشه دنیای ما رو

خونه‌ی خوشبختیمون حالا شده ویرونه‌ی ما
پای نامحرم نباید وا می‌شد، به خونه‌ی ما

تو افتادی، ولی بازم برام سِپر بودی
می‌بردن اما، زیر در بودی
نمی‌تونستی از جا پاشی

تو افتادی، چطوری دورِ گردنم دیدی
طنابو دورِ گردنم دیدی
نمی‌تونستی امّا پاشی

یه دل از من، یه دست از تو
چه پهلویی شکست از تو
*****
ای با غریبه‌های جهان آشنا، حسین
ای عهده‌دار مَردم بی‌دست و پا، حسین
*****
دروازه وا شد، زینب تو مُعطّلِ رَقّاصه‌ها شد
سرت رو نیزه است، اما تَنت رو خاکِ کربلا رها شد

نگید شرابه، شاید تو دستای یزید ظرفِ گُلابه
دورت بِگردم، لبای خشکِ تو هنوزم تشنه‌ی آبه
*****
با صورتم چیکار کنم؟
بهم بگید، بگید کجا فرار کنم؟

یه جوری زد، که جون بدم
یه روز بیا زَجر و بهت نشون بدم

این بازو بی‌حِس
این پهلو ناقص
ما رو گردوندن، مجلس به مجلس

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش